اگه به یــــــه نفر قول دادے باهــــــاش بمونے ...

دیگه حق ندارے چراغ امیــــــد دلشو خــــــاموش کنے ...

رو حرفــــــت باش و عاشقش بــــــاش...

مطمــــــئن باش دنیــــــاشو به پات میــــــریزه...

یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر...

همین که دستت رو آروم بگیره.....

یه فشار کوچیک بده.....

این یعنی من هستم تا آخرش.....

همین کافیه....!


باید بازیگر شوم ، 


آرامش را بازی کنم … 


باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم … 


باز باید مواظب اشک هایم باشم … 


باز همان تظاهر همیشگی :


” خوبم ” . . . !!!

 

بوی فراموشی گرفته ام ... 

رنگ تنهایــــــی 

دل شکستگـــــی 

بغض و خامـــــوشی  

چیزی نیست ...

 

تاریخ مصرفم گذشته اســـت!!!